آثاری چندان ماندگار در حوزه ادبیات پایداری نداریم

 جنگ که تمام شد بیدارم کن

به گزارش روابط عمومی انتشارات مدرسه؛ به نقل از جهانگیریان:« سه کتاب‌ و دو فیلمنامه مرتبط با جنگ نوشته‌ام.«جنگ که تمام شد بیدارم کن»، «دفترچه مشکل گشا»،« نمایشنامه‌‌ی هنگام که گریه می‌دهد ساز…» و فیلمنامه« روز عید»و«دفترچه مشکل گشا». مواضعم را  در آثارم اعلام کرده‌ام».

او در حال حاضر  داستان‌های «شهر و زندگی» را درانتشارات مدرسه در دست چاپ دارد. پیشتر چهار رمان تاریخی فارابی،ابن مقفع، اردشیر بابکان و انوشیروان از جهانگیریان توسط همین نشر منتشر شده است.

جنگ بخشی از ادبیات اجتماعی است. آیا در ادبیات نوجوان آن طور که باید  به این موضوع  پرداخته شده است؟

تردیدی نیست هر جنگی  که در هر کشوری اتفاق می‌افتد طبیعتاً بخشی از تاریخ آن کشور است. ولی این که چه مقدار از این جنگ در آثار کودکان و نوجوانان منعکس می‌شود چه سینما و چه تئاتر یا ادبیات  بستگی دارد که هنرمندان ونویسندگان تا چه اندازه به این حوزه آشنایی داشته باشند و کار کنند. آنچه که در کشور ما اتفاق افتاد متأسفانه به دلیل این که کارها در هردو حوزه سینما و ادبیات سفارشی بود. می‌توانم بگویم ما نه در حوزه سینما و نه در حوزه ادبیات اثاری چندان ماندگاری در حوزه ادبیات پایداری  نداریم.  به هر حال جنگی به یک کشوری تحمیل می‌شود و مردم آن کشور مقاومت و دفاع می‌کنند. این دفاع معلوم نیست چند سال طول می‌کشد. در کشور ما ۸ سال طول کشید.  یعنی طولانی‌ترین جنگ معاصر.

به هر حال این اتفاق می‌تواند بخشی از سینما یا ادبیات ما باشد.

طبیعتاً می‌تواند بخشی از ادبیات و سینمای ما را در بر بگیرد و تأثیرهم بگذارد. اما متأسفانه هنرمندانی که فیلم یا اثری خلق کرده‌اند یا سراغ این گونه کارها رفته‌اند شناختی از لوکیشن یا مکان و وقا یع جنگ نداشته‌اند. و فقدان این رشته عاطفی،حسی  و تجربی در آثار چاپ شده مشهود است.

متأسفانه در آثار ما قهرمان و ضد قهرمان شانه به شانه نیستند. چه سینما ،چه تئاتر و چه ادبیات قهرمان ما از همه چیز باخبر و باهوش و با اخلاق وفداکار و..است( یعنی ازتمامی سجایای اخلاقی و جنگی برخوداراست) و و طرف مقابل یا همان ضد قهرمان نه از جنگ چیزی می‌داندو نه از اخلاق ، فرهنگ و رفتار حرفه ای برخوردار است. این ضعف کارهای ماست. در ذهن  فردوسی هزار سال پیش قهرمان و ضد قهرمانش شانه به شانه هم هستند بطوریکه جنگ پهلوانان گاه چند شبانه روز طول می‌کشد. این  اِشکال  اصلی ما در شخصیت‌پردازی است که هم در رمان‌های ما بوده که راجع به جنگ نوشته شده و هم در سینما.

شما علت این مشکل را در چه می‌دانید و برای برطرف کردن آن چه پیشنهادی می‌دهید؟

کسانی که می‌خواهند راجع به جنگ رمان بنویسند یا فیلم بسازند باید ده‌ها فیلم جنگی خوب ببینند و ده‌ها  رمان جنگی خوب بخوانند تا با اصول نوشتن  در این حوزه آشنا شوند.

یک نمونه خارجی نام ببرید.

به عنوان نمونه می‌توانم بگویم « کودک ، سربازو دریا  » شاید از نمونه‌های  خوب ادبیات پایداری در حوزه سنی نوجوان می‌تواند باشد. موضوعش کمک نوجوانان به ارتش مقاومت فرانسه است.

البته اختلاف نظر در مورد نگارش ادبیات پایداری زیاد است.

درسته. موافق این که بچه ها مستقیم درگیر جنگ شوند نیستم. مثلاً برخی معتقد هستند که رمان‌های عاشقانه خوب نیست. آنها معتقدند نوجوانان باید جنگجو تربیت شوند اما رمان های عاشقانه گوی مبارزه را از آنها میگیرد!! این گروه معتقدند باید نوجوانانی تربیت کنیم که همیشه به جنگ و … فکر کنند. رزمنده کار باشندو…. ما به عنوان نویسنده اصلا نباید جنگ را ترویج کنیم اما در حوزه‌های دفاع ما هر کاری که لازم باشد می کنیم که اگر جنگی به سرزمینمان تحمیل شد قدرت ، دانش و روحیه  دفاع داشته باشیم. این یک فرهنگ ۲۵۰۰ ساله است.

مخالف هرگونه بردن فضای جنگ به جهان حسی و ذهنی کودکان هستم. ولی اگر برای رمان و داستان باشد حتماً رمانی می‌نویسم که روحیه دفاع از ایران، عشق به ایران، تعلق خاطر به این سرزمین و دفاع از این سرزمین در آن اثر نگاهی داشته باشیم و بتوانم از این نظر تاثیر بگذارم.

کتاب« جنگ که تمام شد بیدارم کن» به نقل از منتقدین اثری است که به معنای واقعی منعکس کننده وقایع جنگ است. به خصوص  پشت جبهه. تعداد کارهای ماندگار در حوزه نوجوان ادبیات پایداری شاید نهایتأ به تعداد انگشتان دو دست در کل این چهل سال برسد.

 

                                             ♦♦♦

کاش  ممیزی که در حوزه رمان نوجوان،

کودک و بزرگسال در بخش‌های دیگر به نویسندگان کردند،

این سخت گیری را به  کسانی می‌‌کردند که راجع به جنگ رمان می‌نوشتند 

    ♦♦♦

 

گروه‌های زیادی تشکیل شد برای نوشتن ادبیات پایداری در حوزه نوجوان چه اتفاقی افتاد که آنها هم موفق نبودند؟

خیلی زیاد، حتی ناشران مخصوصی هم داشته است.  اتفاقاً به دلیل  سطحی گرفتن در این حوزه و به دلیل این که نظام تأکیدی داشته در این بخش کتاب چاپ شود به همان اندازه سخت گیری هم کم بوده. کاش  ممیزی که در حوزه رمان نوجوان، کودک و بزرگسال در بخش‌های دیگر به نویسندگان کردند، این سخت گیری را به  کسانی می‌‌کردند که رمان راجع به جنگ می‌نوشتند. اصلا سخت گیری نداشتند یعنی کارها عمدتاً فاقد ارزش هنری  و تکنیک داستان پردازی بودند .

در حوزه ادبیات پایداری خاطره نگاری‌های زیادی شده است اما از یک مقطعی به بعد به فراموشی سپرده می‌شوند؟

خانمی که ادعای نویسندگی ندارد و کتاب «دا» را می‌نویسد، با آن که خاطره محور است و جنبه گزارشی دارد  اما اثری تاثیرگذار است ولی همین اثر را  یک رمان نویس حرفه ای آشنا به فضای جنگ  می‌نوشت طبیعتا می‌شد از آن« به عنوان یکی از کارهای ماندگار نام برد.

ولی خب نویسنده «دا» ادعای نویسندگی نداشته و آنچه که به ذهنش آمده است نوشته است. در واقع یک گزارش  یا یک دلنوشته مطول است که جمع‌‌‌‌آوری و منتشر کرده.  اگر قرار باشد راجع به جنگ اثری پدید بیاید بهتر است کسانی بنویسند که تجربه جنگ داشته اند یا آثار خارجی خوبی را در این عرصه مطالعه کرده‌اند.

نهادها و ناشرانی که راجع به ادبیات جنگ کار می‌کنند باید جدی‌تر برخورد کنند تا ما شاهد ادبیاتی باشیم که هم ترویج صلح در آن باشد و هم مقاومت.

با این صحبت ها پس جوانان در آینده نمی توانند در مورد ادبیات پایداری بنویسند؟ مگر نویسنده کتاب «جنگ و صلح »خودش جنگ را تجربه کرده بود؟

چرا. آنها باید یا تجربه جنگ  داشته باشند یا آثار مهم را مطالعه کنند. کتاب جنگ و صلح به لحاظ فضا سازی و بیان احساسات مردم، از آثار فاخر جنگ است. اگر کسی قرار است در این حوزه قلم بزند باید آن را بخواند.

یعنی ایشان  تجربه جنگ داشتند؟

به هر حال به لحاظ حسی توانسته اثر فاخری را بنویسد. منظورم این نیست که حتما در صحنه جنگ باشد. در فضایی که جنگ شکل گرفته باشد هم می‌تواند مسئله ای باشد برای نوشتن.