شما مجموعه آثاری را شامل چندین نمایشنامه برای اجرای دانشآموزان در مدارس نوشتهاید. این مجموعهها چگونه پدید آمدند؟
من معتقدم نویسندهای که روند کارش، جهت و هدف نداشته باشد و باری به هر جهت؛ هر چیز را مستمسکی برای نوشتن قرار دهد به ویژه در خصوص کودک و نوجوان، به نتیجهای مطلوب نخواهد رسید. خصوصا در فضای کاری ما که هدف نوشته سالاری، هنرپیشه سالاری و جایزه سالاری نیست. آثاری از این دست که ما مینویسیم آرام و مستتر و بدون هیاهو در مدارس اجرا میشوند، نه بازتابی در جراید و… دارند و نه به به و چه چهای برای نویسنده. فقط عشق به یک هدف والاست. شوربختانه ما در فضایی این هدف را انتخاب کردهایم که حتی دستاندرکاران تعلیم و تربیت نیز به این ابزار مهم تعلیمی و تربیتی به گونهای تفننی و گاها کمدی نگاه میکنند و حتی نویسندگان و شاعران نیز نگاهی جنبی به آن دارند. شما به جشنوارههای ادبی کانون، رشد و آموزش و پرورش هم اگر نگاهی بیندازید برای خاطره و داستان جایزهای ویژه در نظر میگیرند، اما هنگامی که به نمایشنامه میرسند جوایزشان ته میکشد و به تقدیری بسنده میکنند. یا بخش نمایشنامه را با فیلم و سینما مخلوط میکنند که در جشنواره چند روز پیش رشد، شاهد آن بودیم.
بگذریم که این رشته سر دراز دارد. من در کار خودم مخصوصاً در کلاسها یک ایده و شیوه خاصی دارم که روی آنها کار میکنم، مانند همین مجموعههای “اولیها”، “دومیها”، “سومیها”، “چهارمیها”، “پنجمیها” و “ششمیها”. هر کدام از این مجموعهها دارای ۹-۱۰ نمایشنامه از موضوعات کتابهای درسی همان مقطع هستند. علت گرایش به این روش، اولا تجربیاتی بود که در کانون پرورش قبل از انقلاب در پی دورههای بسیار کارشناسانه در محضر اساتید ایرانی و خارجی بود و سپس سالها مربیگری تئاتر خلاق در اقصی نقاط کشور و همچنین اجرای نمایش در قلب روستاها و شهرهای ایران. مسئولیت فرهنگی و هنری که در آموزش و پرورش در بعد از انقلاب به عهده گرفتم و گفتگو و تقابل به مسئولان جدید و نوکیسهای که نمایش را هم ردیف لودگی و آتش جهنم میپنداشتند. بنابراین هنگامی که مشاهده کردم از طریق اداری نمیتوان با آنها به نتیجهای مطلوب رسید فکر کردم چگونه میتوان نمایش را بدون این جدلها به داخل کلاسها برد. آن شد که پس از نوشتن دو نمایشنامه “پرواز از قفس” و “گرگر گرگ است”، مجموعه تئاتر در کلاس درس دومیها و سومیها را نوشتم که بازدهی بسیار وسیع در سطح کشور داشت. در این مجموعه بر روی متون کلاسهای درسی مثل فارسی، ریاضیات و علوم کار کردم و نمونهسازی هم انجام دادم. نمایش “دومیها، سومیها” که به طور الگوساز در آخر این کتاب آمده است، موضوع پایاننامه دانشگاهیم بود که در عرض این ۲۰ سال، در ۳ مقطع زمانی به تعداد ۶۰۰-۷۰۰ بار در طول این سالها توسط خود من با هنرپیشههای مختلف اجرا شد و بازتاب بسیار زیبایی در مطبوعات داشت، حتی روزنامهای در تیتر اول خود با عنوان معجزهای در آموزش و پرورش از آن یاد کرد. بنا براین کار اینجانب فقط تئوریپردازی نبود بلکه اکثر آثارم را خود نیز برای نمونهسازی و تجربه و ترمیم کاستیهای آن شخصا روی صحنه بردهام، از جمله در مصلی تهران نمایش روایتگونه انبیاء ( زندگی حضرت ابراهیم و نوح) را دو سال اجرا کردم و در فستیوال کاشان ضمن ایجاد یک کارگاه آموزشی، به همراهی دستیارم زندگی روایتگونه حضرت اسماعیل را به صحنه بردیم. بنابراین من ابتدا خودم اجرای آن را تجربه میکنم تا نقاط ضعف و قدرت آنها را متوجه شوم. هدف از مجموعه “دومیها” این است که چگونه میتوان در کلاس درس نمایش درست کرد. برای نمایش “روباه و زاغ” خود بچههای تماشاگر با جارو، درخت درست کردند و با گلهایی که برایشان آماده کرده بودیم صندلی را بر روی میز گذاشتند و با انداختن رومیزی و چسباندن گلهای کاغذی بر روی آن کوه و دشت درست کردند. دو جوانی که بهعنوان روباه و زاغ انتخاب شده بودند، توسط خود بچهها گریم میشدند و این بچهها بودند که به اینها یاد میدادند باید چگونه کار کنند و غیر مستقیم روش ایجاد نمایش در کلاس درس به آنها آموزش داده میشد. متن کامل گفت و گو :