احمد عربلو
روابط عمومی انتشارات مدرسه/یادداشت شفاهی: به نظر من در طول سال کسانی که متولی کار نشر هستند باید به موضوع ادبیات دفاع مقدس بپردازند. ماجرای دفاع مقدس یک واقعیت خیلی عجیب و جالبی است. امروزه و شرایطی که برای ما پیش آمده است فکر میکنم اهمیت پرداختن به ماجرای دفاع مقدس خیلی مهمتر میشود. از عنوان ماجرای هشت سال جنگ را که دفاع مقدس نامیدهاند به این نتیجه میرسیم که اگر آن دفاع، رشادتها و حماسهها نبود وضعیت ما به گونه دیگری بود. حس میکنم با این اتفاقاتی که برای ما میافتد اهمیت دفاع دارد مشخص میشود. ولی متاسفانه بچههای ما به واسطه مشکلاتی که هست کمتر با کتابهای خوب در این زمینه مواجهند. کار خوب چاپ نشده. نویسندههای ما دنبال تحقیق نرفتهاند. بسیاری از حوادث شیرین و جالب در لابلای خاطرات گم شده تا جایی که به آنها پرداخته نشده است. نمی دانم مسوول و متولی کار چه کسی بوده اما یک مقدار حس میکنم که به ماجرای دفاع مقدس کم توجهی یا بیتوجهی شده است.
ناشران ما در بین کارهایی که چاپ میکنند خیلی کمتر به این ماجرا پرداختهاند و این به اصطلاح ضعف ما نویسندهها و مسئولین را نشان میدهد. در واقع ادبیات کودک و نوجوان در زمینه دفاع مقدس وضعیت خوشایندی ندارد. برای کودکان که اصلاٌ کاری نکردهایم (منظور بچههای ابتدایی). یا اگر کاری کردهایم، کارهای کارتونی خیلی ضعیف بودهاند. کار ماندگار، کاری که کارشناسی شده باشد و کتابسازی کرده باشیم، سوژه خیلی خوبی داشته باشد کار نکردیم. برای نوجوانان کارهای بهتر و بیشتری چاپ شده اما در حد و اندازه دفاع مقدس.
♦♦♦
به صراحت بگویم ما در جبهه سوپرمنهای واقعی داشتیم اما متأسفانه مغفول ماندهاند.
حالا یا تقصیر ناشران ماست یا مجموعهای از کسانی که دارند کار فرهنگی انجام میدهند.
نمی دانم مشکل کجاست. در کل ما سراغ این سوژهها نرفتیم و کار ماندگاری انجام ندادهایم.
♦♦♦
در دورهای حس میکردم شاید در این زمینه یک مقدار سوژه کم داشته باشیم اما تحقیقات و پژوهشی که در بنیاد شهید انجام دادیم متوجه شدیم سوژهها فراوان است و ماحصلش شد کتابی به نام « چند قدم تا متن». این کتاب مجموعه سوژههای نابی است که نویسندهها میتوانند به آن مراجعه کنند. در واقع ما به لحاظ سوژه مشکل نداریم. یک مقدار کار تحقیق در این زمینه کم انجام دادهایم. بسیاری از خاطرات دفاع مقدس سرشار از سوژههای جالب، بکر و ناب است که به درد بچههای ما میخورد. نمیدانم چرا کار نکردهایم. به صراحت بگویم ما در جبهه سوپرمنهای واقعی داشتیم اما متأسفانه مغفول ماندهاند. حالا یا تقصیر ناشران ماست یا مجموعهای از کسانی که دارند کار فرهنگی انجام میدهند. نمی دانم مشکل کجاست. در کل ما سراغ این سوژهها نرفتیم و کار ماندگاری انجام ندادهایم.
جنگ ما فقط توپ، تانک، خاکریز و …نبوده و نیست. ما عقبه جبههمان پر از سوژه و اتفاقات خیلی مهیج و جالب است. در دورهای که کتابهای ادبیات مقاومت را مطالعه میکردم، دیدم چه قدر حوادث بکر در این مورد داریم و چرا نویسندگان دنبال اینها نرفتهاند. در همین دورهها خواستم به این حوادث بپردازم که نهایت شد یک کتاب به عنوان «پنجه ببر» که در انتشارات مدرسه چاپ شد. که به چاپ دوم هم رسید. خاطرات اسراءِ حتی اسراءِ عراقی یا حتی فرماندهان عراقی خیلی سوژههای عجیبی هستند.
باید یک مجموعهای یا جایی متولی شود تا نویسندهها را جمع کند و به آنها سوژه بدهد. چه اشکالی دارد برای دفاع مقدس هم مانند کاری که در کانون برای رمان نوجوان انجام شد ( آقای حمیدرضا شاهآبادی انجام دادند) یا کاری که در حال حاضر در انتشارات مدرسه برای داستان کوتاه و رمان انجام میشود، جریان سازی شود. یک مقداری ادبیات دفاع مقدس مغفول مانده است. ماباید دفاع مقدس را ایرانیزه کنیم. من حس میکنم بچهها بعضی چیزها را دوست دارند. همین موضوع باعث انگیزه در من میشود تا درباره جنگ بنویسم. ما پهلوانان واقعی داشتیم. مسائلی در این حوادث است مانند از خود گذشتگی، ایثار و مقاومت وبردباری و.. . که باید به بچهها منتقل شود تا به آینده کشور و انقلابمان کمک کند.