شاهآبادی: رقیب پنهان
به گزارش روابط عمومی و مرکز اطلاع رسانی انتشارات مدرسه؛ جلسه تألیف داستان کوتاه با حضور جمعی از نویسندگان کودک، نوجوان و مدیر عامل انتشارات مدرسه برگزار شد. در ابتدا متن « دستورالعملی برای نویسندگی» خوانده و در مورد آن بحث و گفت و گو شد. که در زیر متن و گفت و گوها را میخوانید.
دستورالعملهایی برای نویسندگی
ری برادبری / ترجمهی پرویز دوایی / به نقل از کتاب ذن در هنر نویسندگی
معرکهگیرهای قدیم برای جمعکردن مشتری ساز و دهل میزدند که آدمها را مبهوت و مجذوب کنند. من هم ذِن را در آغاز مطلبم برای جلبنظر آوردهام.
به این کلمات توجه کنید. اول کارکردن / دوم خود را رها کردن (به خود فشار نیاوردن) / سوم فکر نکردن.
کارکردن: قبل از هر چیز بیایید در این واژهی اندکی پسزننده ـ کارکردن ـ قدری دقت کنیم. بالاتر از هر چیز این کلمهای است که یک عمر زندگی حرفهای شما قرار است گرد آن بچرخد. از همین حالا و قدم اول سعی کنید که بردهی کار نشوید، شریکاش شوید.
برای نویسنده هیچ عاملی مخربتر از این نیست: نوشتن به خاطر پول و یا اعتبار.
آن کسی که به راستی سر سپردهی خلاقیت است میخواهد با چیزی در درون خودش مرتبط شود که به راستی اصالت دارد. نویسندهی مقلد را هیچکس به یاد نخواهد آورد، خواه مقلد همینگوی باشد یا تجارینویسی موفق.
بزرگترین پاداشی که میتواند نصیب نویسندهای شود، به گمان من، این است که روزی کسی با چهرهای برافروخته از شوق و صداقت به سوی شما بدود و بانگ بردارد که این داستان تازهتان چه زیبا بود.
هر چقدر میتوانید بنویسید و کنار بگذارید و یا بسوزانید. اعتقاد من بر این است که کمیت در نهایت میتواند به کیفیت منجر شود.
جراح برجسته، صدها جسد را میبُرد و میشکافد، تشریح میکند تا با گردآوردن تجربهی کمی برای مقابله با آن لحظهی کیفی آماده شود که پیکر زندهای زیر تیغ او داراز کشیده است…
ورزشکار حرفهای هزاران کیلومتر میدود تا خود را برای شرکت در یک مسابقهی دوی صد متری آماده سازد.
هنرمند یاد میگیرد که چه چیزی را حذف کند و ناگفته بگذارد.
جراح یاد میگیرد که چگونه مستقیم به سراغ مرکز درد برود. ورزشکار یاد میگیرد که چگونه توانش را ذخیره و به موقع مناسب مصرف کند. یعنی کار نویسنده فرق دارد؟ گمان نمیکنم.
اوج کار نویسنده غالباً در آن چیزی نهفته است که نمیگوید و حذف میکند. قدرت نویسنده در بیان عواطف باید به سادگی و روشنی باشد…
هنرمند باید چنان سخت و زمانی آنقدر طولانی بکوشد تا در سرانگشتانش خود به خود مغزی و دهنی ایجاد و تکوین شود.
انسان با کارکردن و گردآوردن تجربه «کمی» خویشتن را از دست «کار» به معنای «تعهد» میرهاند.
گفت و گو ها و نظرات:
مصطفی خرامان دبیر جلسات تألیف حلقه داستان کوتاه:خلاصه کلام نویسنده این است که از زیاد نوشتن به یک کیفیت مطلوبی میرسیم. زیاد نوشتن برای این نیست که پول و اعتبار بیشتری کسب کنیم. وقتی زیاد مینویسیم شاید کسی نوشتههایمان را نبیند اما زیاد نوشتن باعث میشود که مغز و دهانمان به سر انگشتان بیاید. و به یک وضعیتی میرسیم که نیاز به فکر کردن هم نداریم. معظل امروز ما این است که خیلی کم مینویسیم. و خیلی کم میخوانیم.
حمیدرضا شاهآبادی: نیچه در مورد تاریخ خواندن یک جمله دارد که میگوید یک بار تاریخ میخوانیم تا از شر آن خلاص شویم. گاهی اوقات با تسلط به چیزی ما میتوانیم خودمان را از دست آن خلاص کنیم. همه ما برای کارکردن یک اینرسیای داریم. هر کار سختی را حاضریم انجام دهیم الی نوشتن را. این نشان دهنده این است که ما در یک مرحلهای هستیم که هنوز کار برای ما درونی نشده است. نویسنده میگوید با کار کردن مداوم آن قدر کار میکنیم تا انرژی درونی ما میشود. نوشتن برای ما میشود مثل چشمهای که یک باره میجوشد. شاید بشود گفت فوران خلاقیت هم در همان موقع است. چون در این زمان است که به نثرمان و زبانمان و هر چیزی که موقع نوشتن به آنها فکر میکردیم، دیگر فکر نمیکنیم. این جا یک ارتباطی بین دست ما و بخش ناخود آگاهی از وجود ما برقرار میشود که خود به خود شروع میکند به نوشتن و چیزهایی را می نویسیم که خودمان باورمان نمی شود. این مرحله اوج نوشتن است که قطعأ با تلاش و نوشتن زیاد حاصل میشود.
- مسئله بعدی تقلید بود که فکر میکنم حرف درستی است. این که هر کدام از ما سر جای خودمان باشیم. البته در نوشتن باید برای خودمان یک رقیب پنهان یا به نوعی الگو که می تواند ما را به حرکت در آورد تعریف کنیم. منتها بعد از یک زمانی که آدم به یک جایی میرسد که باید زبان خودش که ماهیت نویسنده است را پیدا کند.
- در ادامه جلسه داستانهای آینهها / مجید شفیعی، سرداب مخفی / سمیه سیدیان و حالگیری/ آویسا شرفی خوانده و مورد نقد و بررسی قرار گرفت که در بخش چند رسانهای داستان «سرداب مخفی» را به اشتراک گذاشتهایم.