شاه‌آبادی: نویسنده خوب کسی است که مخاطب خوب همه هنر‌ها باشد

به گزارش روابط عمومی انتشارات مدرسه: در ادامه سلسه برنامه‌های «تألیف داستان کوتاه» در انتشارات مدرسه، دوازدهمین جلسه این حلقه با حضور حمیدرضا شاه‌آبادی، مدیرعامل انتشارات مدرسه، مصطفی خرامان دبیر گروه ادبیات داستانی و برخی از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان برگزارشد. در ابتدا طبق روال جلسات قبل دبیرگروه، متنی را خواند ودر مورد لذت نوشتن بحث و گفتگو شد. متن خوانده شده جلسه دوازدهم به شرح زیر است:

از نگاه دیگران

گونتر گراس نویسنده‌ی آلمانی و برنده‌ی جایزه‌ی ادبی نوبل، در درجه‌ی اول رمان‌نویس است، اما همچنین شاعر، نمایشنامه‌نویس، منتقد، مجسمه‌ساز و گرافیست نیز هست. طبل حلبی یکی از رمان‌های معروف اوست. گونتر گراس در گفتگویی با الیزابت گافنی و جان سایمون می‌گوید، نویسنده‌ها فقط با زندگی درونی و ذهنی‌خود درگیر نیستند، بلکه با روند زندگی روزمره نیز درگیرند. من درگیر جامعه‌ای هستم که در آن زندگی می‌کنم و چه بخواهم و چه نخواهم، هم نوشته‌ها و هم طرح‌هایم لاجرم دارای تار و پودی از جنس سیاست هستند. پیشاپیش طرح و برنامه‌ای تدارک نمی‌بینم که سیاست را وارد نوشته‌ای بکنم که در دست دارم. بیشتر به این ترتیب است که در بازنویسی سوم یا چهارم، چیزهایی کشف می‌کنم که تاریخ آن‌ها را نادیده گرفته است. با اینکه ممکن نیست داستانی بنویسم که صرفاً درباره‌ی یک واقعیت سیاسی باشد، دلیلی هم نمی‌بینم که سیاست را به کلی کنار بگذارم. چیزی که تاثیری چنین عظیم و تعیین‌کننده بر زندگی همه‌ی ما دارد و در تک‌تک جنبه‌های زندگی آدمی رخنه می‌کند. او در جای دیگری می‌گوید: نوشتن یک روند بسیار پرزحمت، دشوار و انتزاعی است. اگر هم مفرح است، لذتی می‌بخشد کلاملاً متفاوت از لذت چیزهای دیگر، مثلاً طراحی. در مورد طراحی دقیقاً آگاهم که دارم چیزی را روی یک ورق کاغذ خلق می‌کنم. یک عمل حسی است که در مورد عمل نوشتن مصداق ندارد. در حقیقت من غالباً به طراحی متوسل می‌شوم تا از نوشتن فراغت حاصل کنم. وقتی از او می‌پرسند: مگر نوشتن این‌قدر ناخوشایند و دردآور است؟ می‌گوید: در نوشته هم مثل مجسمه‌سازی چنین چیزی رخ می‌دهد. چند روزی روی پیش‌نویس اول یا دوم یا سوم کار می‌کنم. مثلاً روی یک جمله‌ی بلند یا فقط روی نقطه‌ی پایان جمله. می‌دانید که من علاقه‌ی عجیبی به نقطه‌ی پایان دارم. مدتی می‌نشینم سرِ کار. حسابی کار می‌کنم، همه چیز به خوبی و خوشی پیش می‌رود و اوضاع روبه‌راه است. اما حس می‌کنم یک‌جای کار می‌لنگد. بعد دو سه جزء کوچک را عوض می‌کنم که البته خیلی هم مهم نیستند و می‌بینم که اشکال برطرف شد. از او می‌پرسند، خیلی از کتاب‌های شما، مثل ماده موش، سفره‌ماهی، از دفتر خاطرات یک حلزون یا سال‌های سگی، حول محور حیوانات می‌گردند. دلیل خاصی دارد؟ کونتر گراس می‌گوید: ما درباره‌ی انسان‌ها خیلی حرف می‌زنیم. این دنیا پر است از انسان، اما تعداد زیادی حیوان و پرنده و ماهی و حشره دور و بر ما هستند. آن‌ها قبل از ما اینجا بودند و ما در موزه‌ها‌مان استخوان‌های دایناسورها را داریم. پس نوشتن درباره‌ی ماهیان، پرندگان، احشام و خزندگان درس بدی نیست. ما کوشیده‌ایم زمین را زیر سلطه‌ی خود در آوریم و فاجعه‌ی کنونی، نتیجه‌ی این سلطه‌جویی است. در ادامه حمیدرضا شاه‌آبادی نویسنده رمان «کافه خیابان گوته» در مورد نوشتن گفت:« سخت بودن فرآیند نوشتن موضوعی انکارناپذیراست. گاهی از ما نوشتن را به نفع یا خوبی خودمان می بینیم. چون فکر می کنیم تفننی و برای استراحت خودمان می‌نویسیم. این فکر خیلی با عقل جور در نمی‌آید. به قول فاکنرنوشتن عرق ریزان روح است.» نویسنده رمان «لالایی برای دختر مرده » در ادامه عنوان کرد: «الزاماً نیاز نیست نویسنده بخواهد سوی کارهنری دیگری هم حرفه‌ای عمل کند. اگر نویسنده مخاطب خوبی هم باشد کفایت می‌کند. به اعتقاد من نویسنده خوب کسی است که مخاطب خوب همه هنر‌ها باشد. یعنی اگر نویسنده هستیم اما تئاترتماشا نمی کنیم، به گالری نمی رویم قطعاً ضعف در وجودمان هست. گاهی اوقات قرار گرفتن در فضای هنرهای دیگر نویسنده را برای نوشتن تحریک می‌کند». این هنرمند در ادامه سخنانش افزود:«درست است هنر نوشتن سخت است اما هنرهای دیگر هم سختی های خودشان را دارند. برای این که هنرمند به اوج خلاقیت برسد سختی‌‌های زیادی را تحمل می‌کند. به همین دلیل هنرمند نیاز دارد که فضای زندگی‌اش آرامش‌بخش باشد و با کسانی زندگی کند که به او آرامش می‌دهند». جمال‌الدین اکرمی نویسنده کودک و نوجوان در مورد لذت نوشتن گفت:« در نوشتن رنج می‌بردم ولی هیچ وقت در نقاشی رنج نبردم یعنی حتی اگر می‌خواستم مثل جکسون بلانگ هم رنگ را روی بوم بپاشیم بازهم لذت می‌‌‌‌بردم چون همین به خودی خود شادی‌آور است. هر چه قدر با بوم و رنگ بازی کنیم بالاخره چیزی به دست می‌آوریم».

*درادامه دو داستان کوتاه نوجوان «درنا در باد» نوشته جمال‌الدین اکرمی و«سرقت مصلحانه» نوشته مهسا لزگی نیز خوانده شد.